داستان در مورد زنی است به نام مرجان. کسی که صابون سختی های روزگار، بسیار به تنش خورده است. او زنی است که تجربه هایی در زندگی داشته که حتی تصورش برای بسیاری از ما، ترسناک و دلهره آور است. او این روزها، در حالی که در اوج جوانی است؛ ولی به شدت خسته به نظر می رسد.